در دنیای کسب و کار پویا و رقابتی امروزی، نوآوری کلیدی برای جلوتر ماندن از منحنی و محرک رشد است. تفکر طراحی چارچوبی قدرتمند برای پرورش خلاقیت، همدلی و داشتن مهارتهای حل مسئله در سازمآنها را ارائه میدهد. تفکر طراحی به یک رویکرد محوری برای مشاغلی تبدیل شده است که به دنبال راهحلهای نوآورانه برای مشکلات پیچیده هستند. در این مقاله، مفهوم تفکر طراحی در تجارت، اهمیت آن برای برندهایی که به دنبال نوآوری و متمایز شدن خود در بازار هستند و استراتژیهای عملی برای پیادهسازی تفکر طراحی در فرآیندهای کسبوکار را بررسی خواهیم کرد.
تفکر طراحی چیست؟
تفکر طراحی یک رویکرد انسانمحور به نوآوری است که نیازها، خواستهها و تجربیات کاربران را در خط مقدم فرآیند طراحی قرار میدهد. این شامل همدلی با کاربران برای درک دیدگاهها و چالشهای آنها، تعریف مشکلی که باید حل شود، ایدهپردازی راهحلهای خلاقانه، نمونهسازی و آزمایش ایدهها، و تکرار بر اساس بازخورد است. تفکر طراحی، همکاری بینرشتهای، آزمایش تکراری و تمایل به پذیرش شکست در استراتژی فروش را به عنوان پلهای برای موفقیت تشویق میکند.
تفکر طراحی، اساساً تشخیص میدهد که طراحی باید به اهداف تجاری برسد، نه فقط زیبایی. به عبارت دیگر، تفکر طراحی ناشی از عدم توانایی شرکتهای بزرگ برای خلاقیت و ایجاد محصولات و خدمات جدید است که به نیازهای برآورده نشده مشتریانشان خدمت میکند. برای درک مفهوم تفکر طراحی به یک فرد در زندگی روزمره خود و تمام تعاملات او با انواع محصولات و خدمات در طول روز فکر کنید؛ فرآیند تفکر طراحی، پیشینه قومنگاری، رفتار، تفکر، انگیزهها، عادات و نیازهای افراد را در ارتباط با محصولات و خدمات نظر میگیرد.
بیشتر بخوانید: تحلیل SWOT چیست
چرا تفکر طراحی در کسب و کار مهم است؟
در همه کسب و کارها، زیباییشناسی، عملکرد و تجربه کاربری از اجزای اصلی طراحی موثر هستند. زیباییشناسی یک ارتباط عاطفی با مخاطب ایجاد میکند و کاربران را درگیر میکند، در حالی که عملکرد تضمین میکند که طراحی هدف مورد نظر را انجام میدهد. اهمیت تجربه کاربری نیز بر نحوه تعامل کاربران با طراحی متمرکز است و هدف آن ایجاد شهودی، یکپارچه و لذت بخش است. از جمله دلایلی که در خصوص اهمیت تفکر طراحی برای کسب و کارها باید در نظر گرفت، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- نوآوری مشتریمحور: تفکر طراحی، برندها را قادر میسازد تا محصولات، خدمات و تجربیاتی را توسعه دهند که با تأکید شدید بر درک نیازها و ترجیحات مشتری، با مخاطبان هدف آنها مرتبط شود. با همدلی با کاربران و ایجاد راهحلهای مشترک با آنها، برندها میتوانند تجربیات ارزش افزودهای را ارائه دهند که انتظارات مشتری را برآورده کرده و فراتر از آنها باشد.
- تمایز و مزیت رقابتی: در یک بازار شلوغ، برندهایی که از تفکر طراحی استقبال میکنند، میتوانند خود را از طریق محصولات، خدمات نوآورانه و تجربیات برند مانند لحن برند، هویت بصری و... که از رقبا متمایز هستند تفکیک کنند. نوآوری مبتنی بر طراحی میتواند به برندها کمک کند تا موقعیت منحصربهفردی در بازار پیدا کنند و مشتریان وفاداری را که برای خلاقیت و نوآوری ارزش قائل هستند جذب و حفظ کنند.
- سازگاری و انعطافپذیری: تفکر طراحی ذهنیت آزمایش، تکرار و بهبود مستمر را تشویق میکند، که برای انطباق با پویایی بازار و ترجیحات مصرفکننده به خصوص مخاطبانی از نسل زد ضروری است. برندهایی که از تفکر طراحی استقبال میکنند، برای پیشبینی و پاسخگویی به تغییرات در بازار، استفاده از فرصتهای جدید و غلبه بر چالشها مجهزتر هستند.
بیشتر بخوانید: بریف طراحی لوگو
چگونه از تفکر طراحی در فرآیندهای تجاری استفاده کنیم؟
تفکر طراحی برخلاف نامش، منحصراً توسط طراحان در طراحی سایت یا هویت بصری استفاده نمیشود. در عوض، این یک رویکرد انسانمحور برای نوآوری است که در علم، هنر، مهندسی و تجارت اعمال میشود. استفاده از اصول تفکر طراحی در برنامههای استراتژی برند شامل موارد زیر خواهد بود:
- همدلی و درک مخاطب: با همدلی با مخاطبان هدف خود شروع کنید تا درک عمیقی از نیازها، خواستهها و نکات مشکل آنها به دست آورید. تحقیقات، مصاحبهها و مشاهدات کاربر را برای کشف بینشهایی که فرآیند طراحی را آگاه میسازد، انجام دهید.
- تعریف مسئله: مشکل یا فرصتی را که به دنبال آن هستید بر اساس بینشهای جمعآوری شده در مرحله همدلی تعریف کنید. بیان مسئله را به وضوح بیان کنید و اهداف خاصی را برای فرآیند طراحی تعیین کنید.
- ایدهپردازی: راهحلهای خلاقانه را برای مشکل تعریفشده ارائه کنید و طیف متنوعی از دیدگاهها و ایدهها از تیمهای متقابل را تشویق کنید. از تکنیکهایی مانند طوفان فکری، نقشهبرداری ذهنی و نمونهسازی سریع برای تولید و کشف راهحلهای بالقوه استفاده کنید.
- نمونه اولیه: نمونههای اولیه یا ماکتهای راهحلهای پیشنهادی را برای آزمایش امکانسنجی و جمعآوری بازخورد از کاربران ایجاد کنید. به طور مکرر نمونههای اولیه را بر اساس بازخورد کاربر اصلاح و بهبود بخشید و در صورت نیاز تنظیمات لازم را برای اطمینان از همسویی با نیازها و ترجیحات کاربر انجام دهید.
- تست: آزمایش و اعتبارسنجی کاربر را برای ارزیابی اثربخشی و قابلیت استفاده نمونههای اولیه انجام دهید. از کاربران و ذینفعان بازخورد جمع آوری کنید، طرحها را بر اساس ورودی آنها تکرار کنید و تا زمانی که راه حل نهایی به اهداف مورد نظر برسد، آزمایش و پالایش را ادامه دهید.
بیشتر بخوانید: طراحی لیبل لباس
روش های خلق ایده در تفکر طراحی چیست؟
تفکر طراحی (Design Thinking) یک رویکرد خلاقانه و کاربر محور برای حل مسائل پیچیده و خلق ایدههای نوآورانه است. در این رویکرد، مراحل مختلفی برای خلق ایده وجود دارد که از روشها و تکنیکهای متنوعی استفاده میکنند. در زیر، به برخی از روشهای مهم خلق ایده در تفکر طراحی اشاره شده است:
- طوفان فکری(Brainstorming): این روش شامل جمعآوری گروهی از افراد برای تولید تعداد زیادی ایده در یک مدت زمان کوتاه است. در طوفان فکری، همه ایدهها ارزشمند تلقی میشوند و هیچ ایدهای نادیده گرفته نمیشود. این روش تشویق به بیان آزادانه و خلاقانه ایدهها میکند و باعث میشود تا تفکر خارج از چارچوبهای معمول صورت گیرد.
- نقشه ذهنی(Mind Mapping): نقشه ذهنی یک تکنیک بصری است که به افراد کمک میکند تا ایدهها و مفاهیم را به صورت سلسلهمراتبی و با استفاده از نمودارها و خطوط متصل به یکدیگر سازماندهی کنند. این روش به روشن شدن روابط بین ایدهها کمک میکند و دید جامعی از مسئله و راهحلهای ممکن ارائه میدهد.
- پروتوتایپسازی سریع(Rapid Prototyping): این روش شامل ساخت نمونههای اولیه ساده و سریع از ایدهها و طرحها است. پروتوتایپها میتوانند به صورت فیزیکی یا دیجیتالی باشند و به افراد کمک میکنند تا ایدههای خود را به صورت عملی تجسم کنند، آزمایش کنند و بازخورد بگیرند. این فرآیند باعث بهبود و تکمیل ایدهها میشود.
- مصاحبه با کاربران(User Interviews): این روش شامل انجام مصاحبههای عمقی با کاربران و مشتریان برای درک نیازها، خواستهها و مشکلات آنها است. اطلاعات به دست آمده از این مصاحبهها به طراحان کمک میکند تا ایدههای خلاقانه و مرتبط با نیازهای واقعی کاربران ایجاد کنند.
- مشاهده(Observation): مشاهده مستقیم رفتارها و فعالیتهای کاربران در محیطهای واقعی به طراحان کمک میکند تا الگوها و نیازهای ناشناخته را شناسایی کنند. این روش باعث میشود تا ایدهها و راهحلهای خلاقانهای براساس مشاهدههای واقعی و دقیق ایجاد شوند.
- داستانسرایی(Storytelling): داستانسرایی یک روش موثر برای خلق ایدهها و انتقال آنها به دیگران است. از طریق داستانسرایی، طراحان میتوانند ایدههای خود را به صورت جذاب و قابل درک بیان کنند و تأثیر احساسی بیشتری بر مخاطبان بگذارند. این روش به تجسم بهتر ایدهها و ارتباط قویتر با کاربران کمک میکند.
- تکنیک SCAMPER: یک تکنیک خلاقیت است که شامل هفت سوال: جایگزینی(Substitute)، ترکیب (Combine)، تطبیق(Adapt)، تغییر دادن(Modify)، استفاده برای کاربردهای دیگر(Put to another use)، حذف (Eliminate)، و معکوس کردن(Reverse) میباشد. این سوالات به افراد کمک میکنند تا به شکل سیستماتیک ایدههای جدید و نوآورانهای خلق کنند.
- روش 6-3-5(6-3-5 Method): این روش شامل شش نفر است که هر کدام سه ایده را در پنج دقیقه مینویسند و سپس ایدهها را به نفر بعدی منتقل میکنند تا تکمیل و بهبود یابند. این فرآیند چندین بار تکرار میشود تا ایدههای زیادی تولید و بهبود یابند. این روش به تولید تعداد زیادی ایده در یک مدت زمان کوتاه کمک میکند.
هر یک از این روشها میتوانند به تنهایی یا به صورت ترکیبی استفاده شوند تا به خلق ایدههای نوآورانه و موثر در فرآیند تفکر طراحی کمک کنند.
سخن پایانی
تفکر طراحی در کسب و کار رویکردی حیاتی است که افراد و سازمانها را قادر میسازد تا با مشکلات پیچیده مقابله کنند و راهحلهای نوآورانه تولید کنند. تفکر طراحی با تاکید بر همدلی، همکاری و فرآیندهای تکراری، چارچوبی را برای حل مسئله فراهم میکند که سازگار و آماده آینده است. تفکر طراحی به یک صنعت یا زمینه خاص محدود نمیشود. میتوان آن را در تنظیمات مختلف، از جمله حل مسئله، نوآوری، تجربه کاربر، موفقیت تجاری و آمادگی آینده به کار برد. برای استفاده از تفکر طراحی انجام ایدهپردازی، درک مخاطب، تعریف مسئله، تست و... جزو مراحل ضروری میباشد.